دوست داری بخدابگی میشه تمومش کابوس باشه
میشه بخوابم بیدار شم همه غم ها تموم بشه
یهوقتاییم اینقدر توجهنمیکنه که فقط دلت میخواد بهش بگی:
تهشُ میخای چیکار کنی بگو خودم کمکتکن
خیلی برام زود بود بالا و پایین رفتن اون پله ها
اون برگه ها توی دستم
اون علامت زدنای روی تقویم
و اون حرفای پشت سرم
بخدا برام زودبود.
نه دیگه من اون بنده میشم و نه تو اون خدای دوستداشتنی من میشی اینقولیهکهدادم بخودم
اینجا که می آیی دردهای دنیا روی شانه هایم آنقدر زیاد شده است که دیگرخاله اویلا نمیخندد.اینجاکه می آیی غم بزرگ در دل نویسنده این وبلاگ سنگینی میکند.اینجا که می آیی برای آرامش زندگی نویسنده دعا کن
کوفتی ترین از این شبم مگه هس.
خدایا تو حرفات با کارات همخونی نداره.
تو وعده های قشنگت فقط حرفه
من تو این زندگی فهمیدم:
هرکسی صادق تر و پاکتر و روراستر
زندگی براش گوه تر سخت تر و نامردتر
اینه رسم دنیات وقانوناش
پس اون آسانی بعد سختی که وعده دادی کو؟؟؟
خیلی خوبه بعضی اعتراف ها
ته دلمخوشحالم ولی ای کاش زودتر این اعتراف ها اتفاق میوفتاد
بهترین دیالوگ:تموم شده بدون +چی میگید من عاشق زندگیمم
*رتبه دو رقمی کی بودی؟؟خوشحالم برات رفیق
درباره این سایت